Thursday 24 April 2014

پاسخ به دوستی در مورد حمایتم از تیم داکتر صاحب عبدالله عبدالله

دوستی از من پرسید:  چرا فکر میکنی که داکتر صاحب عبدالله برنامه بهتر دارد نسبت به رقیب انتخاباتی اش؟ فکر نمی کنی که رقیب اش داکتر صاحب غنی شاید تحصیل و تجربه و توانایی بهتر در بخش سیاست و حکومتداری و اقتصاد داشته باشد نسبت به داکتر صاحب عبدالله؟ و یا معیار چیزی دیگری است؟
پاسخ من:
 اولا ترکیب که تیم داکتر صاحب اشرف غنی دارد شکننده و دارای هم آهنگی فکری نمی باشد.
 دوما داکتر صاحب اشرف غنی در دوران جهاد و مقاومت اصلا در افغانستان حضور نداشتند و تجربه خاصی از تحولات و واقعات چندین ساله ندارند. 
سوما ایشان تابعیت آمریکای شان را منسوخ نکرده اند تا هنوز و طبق قانون اساسی اصلا حق کاندید شدن ندارند ولی خیر بگذریم ازین اصل (و در ضمن که هیچ یک از اعضای فامیل شان نیز از اتباع افغانستان بشمار نمی روند).
 چهارما ایشان به نفع جناح پرچم حزب (خونخوار) دموکراتیک خلق فعالیت میکردند در گذشته و بعدا هم در زمان داکتر نجیب الله حامی حزب وطن ( یک حزب فاشیستی و متشکل از پرچمی های خائن) بودند و همواره کوشش جلب کمکهای اقتصادی به نفع این حزب کردند.
 پنجما لابی گری که ایشان در آمریکا برای رژیم غاصب و دهشت افگن طالب کردند از هیچکس پنهان نیست. و عوامل زیاد دیگر هم هستند که اینجا ظرفیت جا دادن شان مشکل است. 
در ضمن نمیدانم چرا مردم همیشه سطح تحصیل را با قدرت و ظرفیت رهبریت اشتباه میگیرند. درست است که داکتر صاحب اشرف غنی از تحصیل و تجربه خوبی آنهم در بخش مدیریت برخوردار هستند ولی قدرت رهبریت که جناب داکتر صاحب عبدالله عبدالله دارند به مراتب بالاتر و قویتر است نسبت به دیگر همتا های شان. یک مثال ساده و بسیار بارز را خدمت تان عرض میکنم و بقیه قضاوت را میگذرام دست شما: اگر تحصیل و تجربه (ان هم در مدیریت) معیارهای رهبریت میبودند، چرا خداوند آخرین پیامبرش را از بین آن همه انسانهای تحصیل کرده و مجرب در علوم عصر از سرزمینهای متمدن انتخاب نکرد بل مردی را از صحراهای ریگستانی عرب برگزید که هنگام نزول اولین وحی حتی خواندن و نوشتن هم بلد  نبود و تمام تجربه اش بجز چوپانی و چند سال تجارت چیزی دیگری نبود؟؟؟  چه فکر میکنید معیارهای رهبریت نزد خداوند متعال چه ها اند - سطح دانش بلند و تجربه کافی و یا پدیده های متفاوت ازین دو؟؟؟



عبدالباسط رادمنش          
پنجشنبه - 4 ثور/اردیبهشت 1393

Saturday 19 April 2014

The very first step towards fighting the problem of Warlords in Afghanistan.

 A friend posed a question about how to fight the problem of warlords in Afghanistan and to remove them from key and leading positions in Government; fill their gap with young leaders belonging to the new generation.
          Of course the new generation must try to merge with today's leadership trends and try to dissociate and get rid of warlords especially those holding  vital positions in governmental and non-governmental bodies. But before you fight your enemies you need to know them very well. Unfortunately our people have witnessed war and destruction for decades and everybody wants to know the reasons and the warlords behind these wars. We all know after the defeat of Taliban and the establishment of a new government in Afghanistan there hasn't been found any such committee or court to subtly scrutinize and create a precise and accurate definition for the term WARLORD. A person is recognized as a warlord in north but he is recognized as a hero in the south and vice versa.
          Also the legitimacy and the causes of the recent wars are addressed differently in different regions and among different religious/ethnic groups. So according to me, if we want to solve the problem of warlords, the very first step would be to establish an impartial organization who would perform two main functions:

1) Provide a comprehensive description of the nature of wars and further weigh their legitimacy, assess their causes and categorize them under different names such as civil war, Jihad, wars fought against terrorism and invaders etc.

2) State a fine definition of "warlord" so to come up with the identity crises and accordingly recognize and put to trial those involved in the wars.

Have you got any better ideas ???


                                                                                Abdul Basit Radmanesh 
 Saturday, 19 April 2014
Bhopal-India          

Wednesday 2 April 2014

مکث کوتاه بر گذارش ویژه در باره داکتر نجیب - تهیه شده در تلویزیون طلوع


افسوس به حال جوانانی که با دیدن چند نوار تصویری که در آن داکتر نجیب خود را به بسیار زیرکی تبرئه میبخشد و جز خودش همه را قاتل و خاین ثابت می سازد خیال میکنند بود و نبود همین جناب وطنپرست بود. به تمام جوانان بی خبر از تاریخ و کنشهای این جناب به صفت یک جوان مسلمان توصیه میکنم لطفا کارکردهای داکتر نجیب در زمان قدرت ببرک کارمل (جناح پرچم  1358-1365) به صفت رئیس شبکه استخباراتی خونین حکومت استبدادی وقت (خاد) را با دماغ آرام مطالعه کنند و از بزرگان و بلخصوص از قربانیان متضررین ان دوره در موردش بپرسند. شاید هم آنزمان به خوبی بدانند که چرا افغانهای خسته از جنگ به طرح زیبای مصالحه ملی اش تن ندادند و به حکومت اش تا اخر اعتماد نکردند. خوشبختانه بسیاری از کسانی که اینجا نظر میدهند کدام عضو جوان فامیل شان بطور ناگهانی و بی خبرانه از راه کار و مکتب و دانشگاه وغیره در اثر اندکترین اتهامات و شبه های بی اساس برداشته و بدون اندکترین محاسبه و محاکمه به گورهای دسته جمعی برای ابد خوابانده نشده تا اینها بدانند که داکتر نجیب یعنی که ؟! لطفا قبل ازینکه داکتر نجیب را قهرمان بخوانید سر به گریبان خود کرده و بگویید آیا قهرمان خواندن اش جفا به حق شهیدان خون خفته که حتی کفن نصیب شان نشد نیست؟؟؟ ایا اگر عضوی از اعضای خانواده تان را به گورهای دسته جمعی زنده میخواباند امروز باز هم قهرمانش میخواندید ؟؟؟ بهتر است وجدان تان را شاهد حال تان بگیرید و قضاوت کنید. در ضمن خوب است که در این گذارش بطور واضح یکبار دیگر میبینیم که عاملان اصلی از بین بردن حکومت حزب وطن کی ها بودند. درست است که یک عده از احزاب مربوط به مجاهدین علیه حکومت انزمان جنگیدند ولی متوجه باشید که عامل اصلی و رول مهمتر را اختلافات بینی خود حزب وطن بازی کرد نه احزاب جنگنده. هنوز یک عده زیاد از نظامیان و سیاسیون عصر که در ضعیف و کاواک ساختن حکومت اش از داخل دست داشتند، زنده اند و قوانین حقوقی اجازه نام گرفتن را نمیدهد وگرنه یکی یکی نامهای شان را ذکر میکردم ولی مطمئنا که اکثر مردم با چهره های شان آشنا اند. کودتای ناکام شهنواز تنی که دراین گذارش از ان ذکر شده را میتوان یک مثال بارزی از همچون حرکات خواند.گذارش ویژه را میتوانید ازینجا دنبال کنید.





عبدالباسط رادمنش          
پنجشنبه - 14 حمل/فروردین 1393