Friday 20 December 2013

همه جا دکان رنگ است همه رنگ ميفروشد...


بسم الله الرحمن الرحیم

   این روزها بازار قوم گرایی در افغانستان خیلی رونق گرفته. دلالان قوم هر کدام به زعم خویش غرق گیرودار در این بازارهستند. امان از  دست این مصیبت که از برکت رسانه ها و شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و تویتر و امثالش حتی صدها کیلومتر دور از افغانستان نیز افغانستانی ها از گزند اش ایمن نمی مانند. وقتی به صفحات انترنتی سر میزنم، میبینم کسانی بر تبار شان چنان می بالند و گران فروشی می کنند تو گویی که زاده حلالی ابلیس اند. برعکس کسانی هم بر پدیده ای شوم تبارگرایی نفرین میفرستند و با توصل به اساسات اسلامی، آوایی وحدت و ملی گرایی را سر میدهند. بعضی ها هم مثل جنرال طاقت و اسماعیل یون خود فروختگان و وطن فروشان خائن، از حدود انسانیت پا فرا می نهند که همگی شاهد مخاطب قرار دادن تبارهای معزز و معظم افغانستان با لحن قبیح و "حرامی" خطاب کردن شان، در یکی از کانالهای تلویزیونی بنام "ژوندون" که هر ازگاه دست به توهین دیگر اقوام زده و مردم شریف افغانستان را به تعصب دعوت میکند و خود اسماعیل یون ریاست اش را بر عهده   دارد، از طرف این دو دد بودیم. آدم به یاد شعر استاد رازق فانی می افتد که کاملا مصداق حال ماست؛

همه جا دکان رنگ است همه رنگ ميفروشد

دل من به شيشه سوزد همه سنگ ميفروشد

به کرشمه يی نگاهش دل ساده لوح ما را

چه به ناز ميربايد چه قشنگ ميفروشد

شرری بگير و آتش به جهان بزن تو ای آه

ز شراره يی که هر شب دل تنگ ميفروشد

به دکان بخت مردم کی نشسته است يارب

گل خنده ميستاند غم جنگ ميفروشد

دل کس به کس نسوزد به محيط ما به حدی

که غزال چوچه اش را به پلنگ ميفروشد

مدتيست کس نديده گهری به قلزم ما

که صدف هر آنچه دارد به نهنگ ميفروشد

ز تنور طبع فانی تو مجو سرود آرام

مطلب گل از دکانی که تفنگ ميفروشد


چند روز قبل در مجلس نمایندگان و به ترتیب در مجلس سنا بر سر ذکر تبار و ملیت در شناسنامه های برقی برخورد لفظی و حتی فزیکی بین سناتوران و نماینگان محترم صورت گرفت که خیلی دردآور بود برایم و در واکنش به این رخدادهای تلخ چند کلمه ای در صفحه فیسبوک ام نوشتم که متن دقیقش چنین بود؛  "امروز متیقن شدم که چیزی بنام دین اسلام در افغانستان وجود ندارد و ازین جا مسلمانی تقریبا کوچ کرده. گر چه قبل ازین هم میدانستم که انسانهای این سرزمین مفهمو و درک درستی از دین ندارند و دین را محاط به یک بلست ریش و ده متر لنگی کرده اند ولی حد اقل به سه چهار نفر "تحصیل کرده" و "دانشمند" امید بسته بودم که آن هم هیچ شد و امروز با مغلوب ساختن و ناچیز شمردن اخوت و برادری اسلامی در مقابل تعصب لسانی و قومی آن هم از طرف اشخاص مثل سناتوران و وکلای پارلمان در داخل "خانه ملت" و دیگر نهادهای تقنینی، مردم این سرزمین ثابت کردند که دین یعنی هیچ و قوم یعنی همه چیز!یادداشت: لعنت به من که اینجا را سرزمین اسلام و مسلمانها می پنداشتم و به نامش می بالیدم"
دوستان فیسبوکی ام نظریات عجیب و غریبی گذاشتند که با خواندنش حتی از نوشتن آن متن پشیمان شدم. کسی گفته بود "ما اول پشتون هستیم باز مسلمان چرا که اسلام چهارده صد سال پیش آمده بود مگر پشتون پنج هزار سال تاریخ داره" و دوست دیگر که از قریب میشناسم اش و ماشاألله یک قبضه ریش برابر به سنت داشته و خیلی هم خودش را مرد مؤمن ومتقی تلقی میکند نوشته بود " لعنت به کسی که به افغان بودن و مسلمان بودن میشرمه". با خواندن نظریات این جنابان کاملا گیچ شدم و هم به نادانی شان بی اختیار خندیدم. چند سطری که من برای اظهار انزجار و نفرت ام ازقومگرایی نوشته بودم، جنابان والا آمدند و در زیر همان متن باز هم با تمسک به نادانی، به اصرار و پایبندی به این پدیده شوم  پرداختند.
 نمیدانم این دوست که همواره مدعی تقوی اسلامی است، بر اساس کدام قانون و مدرکی به خودش حق لعنت فرستادن به شخصی که بر ملیت و یا دین اش خجل است را داده ؟ چون مطمئنا دین اسلام که چنین اجازه را به کس نمیدهد.  به عنوان یک مسلمان من از پیامبر بزرگوارم درس احترام و برخورد نرم با مردم را اموخته ام و همیش کوشیده ام تا طرز برخوردم را استوار بر این اصول نمایم. پیامبری را که من میشناسم شخصی بود که حتی با منافقین که سرسخت ترین دشمنان دین بودند رویه خوب میکرد و تا آخرین نفس حتی از افشای نام شان خودداری کرد، چه رسد به این که به آنها لعنت فرستاده باشد. عینا اگر شخصی بر ملیت اش می شرمد کاملا حق دارد و هیچ کس و نظامی او را مستحق لعن و نفرین شمرده نمیتواند و دین اسلام، چنان که میدانیم به قوم و ملیت هیچ ارزشی قایل نیست و اینها را فقط ابزار شناخت و تعارف بین مسلمانها میداند و به هیچ یک از پیروانش این حق را نمیدهد که بر اساس قومیت و ملیت به همدیگر لعنت بفرستن.
بیاید به اقوام، زبانها و داشته های فرهنگی یکدیگر احترام بگذاریم و همه برادروار باهم زندگی نماییم. نگذاریم هر دلال قوم و هر خائن در بین ما رخنه کند و ما را به نام این و ان به جان هم اندازد. بر ماست تا هم خود ازنفاق دوری کنیم و هم دیگران را ازین کار بر حذر داریم. به امید روزی که فرهنگ و زبان مردم جنوب در شمال و از شمال در جنوب محترم شمرده شود و مردی از شرق به غرب بدون ترس و هراسی رفته و مورد احترام قرار گیرد و هم مردی از غرب به شرق.


و من الله التوفیق

                 

               

     عبدالباسط رادمنش
آدینه، 29 قوس/آذر 1392